تو زندگی من اتفاق خاصی نیافتاده که بگم از کی تاثیر گرفتم یا شاید هرکسی اومده یه رد پایی گذاشته و رفته
پدرم: ایده آلیستی او باعث شد که من از کوچیکی مثل آدم بزرگها باشم حالا هم که بزرگ شدم بدجور دنبال اون کودک درونم
.مادرم: او بیشتر ملکه ی خانه است تا مادر، ارتباط بینمون روی تمام حرکات و افکارم تاثیر می ذاره
معلم زبان سوم راهنمایی: شاید واسه ی همه ی جذابیت های روحانیش بود که هر وقت در باره ی دین به بدی صحبت بشه ناخودآگاه یادش می افتم و یه دلیل واسه دوست داشتن اسلام پیدا می کنم
تقریبا تمام بغل دستی های دوران راهنمایی و دبیرستانم واسه زمان خودشون بدترین اراذل و اوباش حساب می اومدن ولی همیشه بهم می چسبیدیم و دوطرفه از هم تاثیر می گرفتیم
قبلا هم گفتم با هر مسئله ای حتی مرگ و خیانت کنار میام اما با درس خیر! فاصله ای که بین من و درس موقع کنکور وجود داشت با شنیدن قمیشی پر می شد
خاتمی و احمدی نژاد آدمهایی بودن که من رو واسه داخل شدن تو مسائل سیاسی راغب کردن اولی واسه دوست داشتنش دومی واسه دوست نداشتنش
فکر کنم اولین نویسنده ای که نوشته هاش برام با کتابهای دیگم فرق می کرد جبران خلیل جبران بود. خوندنش باعث احساس باز شدن یه پنجره ی جدید تو کله ام شد
و
فاطمه جونم هم که من و به نوشتن تو بلاگ تشویق کرد
خلاصه واسه پیدا کردن اینها کلی فسفر سوزوندم که فکر نکنم با این حال کامل و صحیح بوده باشه
دعوتشون می کنم
|