همیشه این حرکت های قشنگشون که روز آدم رو صفا می ده
"حرکت قشنگی به اسم قشنگتر" حمایت از امنیت جامعه
فکر کنم چند شب پیش بود وقتی با فاطمه داشتیم از پل عابر پیاده رد می شدم یکی داشت رو به دیوار تو خیابون سرنگ می زد .. ایستاده بود. وقتی سعی می کرد آستینش رو پایین بیاره پاهاش می لرزید. اون که تمام زندگیش رو تزریق کرده بود و حالا برای جور کردن تزریق زندگی بعدی حاضر بود جون بگیره چرا باید مثه من تو اون خیابون باشه خیابون هم حرمتش رو از دست داده و ما فقط داریم نقاشی هاش رو می کنیم به فکر زباله های ریخته شده این ور و اون ورش نیستیم
.
.
.
بعدشم این پایینی خبری نیست ها همه اش رویایم بود
|