!برای اینکه اذهانتون تشویش نشه خدمتتون عرض شود ماشینمون کجا بود؟! من فقط حسش رو گرفته بودم
|
40
بنزین زدن به ماشین خودت به اندازه ی بردن آشغالهای خونه ت به دم در، لذت داره
|
Saturday, December 16, 2006 16.12.06
39
لذت راه رفتن رو برفای دست نخورده مثه پا گذاشتن رو برگای خشک برام
.
.
.
خیلی دوست دارم پشت سر آدمای بد روزگار دهن کجی و زبون درازی کنم. واسه من ترسو این غنیمت
|
Wednesday, December 13, 2006 13.12.06
38
:به مامانش می گه
مامانی این رو هدیه بدم به خانم معلممون؟ اون از هدیه های پولی خوشش نمیاد ولی من بهش می گم این رو از انباری آوردم
.
.
.
طرف اینقدر پیر تا بهش رای بدی میمیره
.
برف میاد و برف میاد دونه دونه دونه برف میاد
|
Tuesday, December 12, 2006 12.12.06
37
فکرش رو بکن
خانم کناریم در وصف نیکو سرشتی جناب پرزیدنت آتش زدن عکس ایشون رو دیروز تو یونی امیربزرگ اینطور تفسیر کردند که
آخییییی ببین چه با گذشت گفته: زمان انقلاب هم این اتفاق برای بزرگان افتاده و اونها خودشون رو فدا کردن تا مردم به آرامش برسند
.
.
.
الان هم یه گوشم کیپ شده هم خوابم میاد
هم اینکه یه عالمه نگرانم
|
Monday, December 11, 2006 11.12.06
36
گاهی دلم می خواد مستی رو تجربه کنم
آخه خیلی چیزا تو دلم مونده که روم نشده به کسی بگم
|
Sunday, December 10, 2006 10.12.06
35
:شنیدی می گن
بعضی امتحانا تجدیدی داره بعضی هاش ردی
!از من میشنوی همه چیز رو تجربه نکن
|
Saturday, December 09, 2006 9.12.06
34
دیدی آدم خوبا رو چه آسون از آدم بدا می شه شناخت
اما بهترین ها و بدترین ها خیلی شبیه هم اند
|
Wednesday, December 06, 2006 6.12.06
33
تا یکی هست بهت بگه دوستت دارم، دوستت دارم های خودت رو قایم می کنی و می ترسی که تموم بشه
ولی وقتی نیست دنبال یکی می گردی تا بهش بگی دوستت دارم و می ترسی اون یکی تموم شه
|
Tuesday, December 05, 2006 5.12.06
32
اوچولو که بودم وقتی "حنا دختری در مزرعه" شروع می شد، کارهایی که تو شروع کارتون انجام می داد می شمردم
هفت تا بود
|
Monday, December 04, 2006 4.12.06
31
دیشب خواب دیدم دوسم داری !حیف خواب زن چپ
|
Sunday, December 03, 2006 3.12.06
30
این استعداد هایی که پر پر می شن رو دیدین؟ مثه آقای همکار که توعالم خودش هدفن تو گوشش هم نوایی می کنه با فکر کنم آقایون شجریان یا شاید افتخاری و رقابت می کنه با صدای این اساتید ...مخصوصا جایی که باید از ته دل هر چی غم از این روزگار داره فریاد بزنه... موندم این یکی آقای همکار چرا هیچی بهش نمی گه مبادا روح لطیفش خدشه دار شه
|
Saturday, December 02, 2006 2.12.06
29
از دور که می چینم همه چی سر جاش ولی وقتی میاد پیشم می بینم چه قدر این وسطا جای خالی مونده بود