داشتم میرفتم واسه یه وام ضامن یه غریبه بشم با یه عالمه حس غرور و بزرگ شدن. کل راه تو ماشین غرغر کردم و منت گذاشتم آخر سر تو بانک
کارمند: آقای ... من که بهتون گفتم اینطور نمی شه و 3 ساعت با بی ادبی تمام توضیحات داد و این بنده ی خدا که گویا برای 6امین بار ضامن آورده بود تا فقط 500 هزار تومن بگیره ناامید ساکت ایستاد. فیییسسسس بادم خوابید و تمام راه برگشت به خودم و خیلی ها فحش دادم
پ.ن. چند وقت پیش تو فروشگاه مینیاتور یه خانم اومد و 5-6 تا مانتو و شال و روسری برداشت، رفت جلوی میز و پرسید تقریبا 2 تومن شد؟ فروشنده هم جواب مثبت داد . خانم هم رو برگه سفید یه چیزایی نوشت و یه امضایی کرد و خداحافظ تا یه ماه دیگه
|